چین که توسط کوهها ، بیابانها و اقیانوسها از سایر مراکز تکامل بشری جدا شده بود ، تمدن مستقل و بسیار پیشرفته خود را توسعه داد ، که ترکیبی شگفت انگیز از فناوری مترقی ، هنر باستانی و آگاهی فرهنگی را در خود جای داده بود. به عنوان مثال ، قدیمی ترین سفال جهان سفال غار Xianrendong ، از استان Jiangxi ، و سفالگری غار Yuchanyan از Hunan است. این توسعه سرامیکی تأثیرگذار در سیبری گسترش یافت .
اما به طور عجیبی ، شواهد کمی تا کنون در مورد هر گونه سنت مهم هنر غار در سرزمین اصلی چین ظاهر شده است.
مرکز اصلی فرهنگ چین در امتداد رودخانه بزرگ زرد بود که از دشت شمال چین می گذرد ، جایی که سکونتگاه های پایدار حداقل به 4000 قبل از میلاد بر می گردد.
باستان شناسی - به ویژه از تپه های دفن افراد مرفه - نشان می دهد که از حدود 2500 پیش از میلاد چین ، کرم های ابریشم را پرورش می دادند ، ابزار زیبایی را تولید کرده بودند و طیف وسیعی از آثار فرهنگی را تولید می کردند. پس از آن ، در طول دوره 2500-100 قبل از میلاد ، هنرمندان چینی بر اشکال متعددی از هنرهای تجسمی تسلط یافتند ، از جمله: سفال چینی (که در چین حدود 10،000 قبل از میلاد شروع شد و شامل پرسلن چینی می شود) ؛ حکاکی یشم و انواع دیگر هنرهای فلزکاری و جواهرات ؛ برنز (عمدتا ظروف تشریفاتی) ؛ مجسمه های بودایی و مجسمه های سفالی سکولار (نمونه ای از ارتش سفالی چینی) ؛ نقاشی و خوشنویسی چینی ؛ و همچنین صنایع دستی مانند لاک الکل.
علاوه بر هنر ، چین تاریخ مختص اختراعات علمی و تکنولوژیکی خود را داشت که بسیاری از آنها از شرق به اروپا سرایت کرد. علاوه بر این ، تا سال 1800 پیش از میلاد ، فرهنگ پیشرفته چین همچنین سیستم نوشتاری را توسعه داده بود که هنوز پایه و اساس خط چینی مدرن است.
سلسله های چین: گاهشماری ساده
تاریخ چین مربوط به سلسله های آن است ، واژه ای که توسط مورخان غربی از ریشه یونانی به معنی "قدرت ، زور یا سلطه" ابداع شده است. امواج متقابل مهاجمان از توده خشکی آسیای مرکزی ، از استپ ها و رودخانه تورکو بیرون آمدند ، فتح ، فرمانروایی و به نوبه خود توسط چینی ها جذب شدند. انواع مختلف هنر در چین با توجه به علاقه و حمایت هر سلسله و همچنین هوس حاکمان منطقه توسعه یافت. روابط تجاری با همسایگان شرقی آسیا نیز محرک مهمی در توسعه هنرهای تجسمی چین ، به ویژه سفالگری و لاک دوزی بود.
- سلسله شیا (2100-1700 پیش از میلاد)
- سلسله شانگ (1700-1050)
- سلسله ژو (1050-221)
- امپراتور شین و سلسله 3 ساله (221-206)
- سلسله هان (206 پیش از میلاد - 220 م)
- دوره شش سلسله (220-589)
- سلسله سوئی (589-618)
- سلسله تانگ (618-906)
- دوره پنج سلسله (907-60)
- سلسله سونگ (960-1279)
- سلسله یوان (1271-1368)
- سلسله مینگ (1368-1644)
- سلسله چینگ (1644-1911)
ویژگی های هنر چینی
جنبه متافیزیکی ، دائوئیستی
از زمان هنرهای ماقبل تاریخ ، جامعه چین - که تا قرن بیستم تقریباً کاملاً کشاورزی یا روستایی بوده است - همواره اهمیت زیادی برای درک الگوی طبیعت و همزیستی با آن قائل بوده است. طبیعت به عنوان تجلی آشکار خلاقیت خدا با استفاده از تعامل نیروهای زندگی یین (زن) و یانگ (مرد) درک می شد. هدف اصلی هنر چینی - که در ابتدا متمرکز بر بخشش و فداکاری بود - به زودی به بیان درک انسان از این نیروهای زندگی در انواع مختلف هنر ، از جمله نقاشی (به ویژه نقاشی مناظر ، بامبو ، پرندگان و گلها) ، سفالگری روی آورد. ، مجسمه های برجسته و امثال آن. چینی ها همچنین معتقد بودند که انرژی و ریتم تولید شده توسط یک هنرمند با منبع نهایی آن انرژی طنین انداز است. آنها تصور می کردند که هنر - به ویژه خوشنویسی و نقاشی - این ظرفیت را دارد که با توجه به هماهنگی عملکرد وی و شخصیت خود ، هنرمند را شاداب کند یا از نظر روحی او را عقب بیندازد.
جنبه اخلاقی ، کنفوسیوس
هنر چینی همچنین دارای کارکردهای اجتماعی و اخلاقی بود. به عنوان مثال ، اولین نقاشی های دیواری ، امپراتورهای خیرخواه ، وزیران عاقل ، ژنرال های وفادار و همچنین مخالفان شیطانی آنها را به عنوان نمونه و هشدار برای ناظران به تصویر کشید. هنر پرتره دارای عملکرد اخلاقی مشابهی بود ، که هدف آن برجسته ساختن ویژگی های چهره یا مجازی سوژه به اندازه شخصیت و موقعیت وی در جامعه نبود.
الهام بخش اما اساساً مذهبی نیست
نقاشان دربار اغلب مأموریت داشتند تا رویدادهای فرخنده و به یاد ماندنی را به تصویر بکشند ، اما نقاشی مذهبی بالا در هنر چینی ناشناخته است. حتی بودیسم ، که تولید شاهکارهای متعدد را تحریک کرد ، در واقع یک واردات خارجی بود. نکته اصلی این است که موضوعات مورد استفاده در هنر سنتی چینی تقریبا همیشه نجیب یا الهام بخش بوده است. بنابراین از موضوعات بیش از حد واقع بینانه مانند جنگ ، مرگ ، خشونت ، شهادت یا حتی برهنگی اجتناب می شد. علاوه بر این ، سنت هنری چینی فرم را از محتوا جدا نمی کند.
ذات درونی ظاهر بیرونی نیست
برخلاف هنرمندان غربی ، نقاشان چینی علاقه ای به تکرار طبیعت یا ایجاد یک تصویر واقعی (مثلاً) از یک منظره نداشتند. در عوض آنها بر بیان ذات درونی موضوع تمرکز کردند. به یاد داشته باشید ، صخره ها و نهرها به عنوان چیزهای "زنده" و مظاهر قابل مشاهده نیروهای نامرئی کیهان دیده می شدند. بنابراین ، وظیفه هنرمند این بود که ویژگیهای معنوی را مورد بررسی قرار دهد تا .
نمادگرایی در هنرهای تجسمی چین
هنر چینی سرشار از نمادگرایی است ، به این دلیل که هنرمندان معمولاً به دنبال به تصویر کشیدن برخی از جنبه هایی هستند که به طور شهودی از آنها آگاه هستند. علاوه بر این ، هنر چینی دارای نمادهای خاصی است: بامبو نمایانگر روحی است که می تواند تحت شرایطی خم شود اما شکسته نشود. یشم نمایانگر خلوص است. اژدها اغلب نماد امپراتور است. جرثقیل ، عمر طولانی ؛ یک جفت اردک ، وفاداری در ازدواج. نمادهای گیاهی عبارتند از: ارکیده ، نماد دیگر پاکی و وفاداری. و درخت کاج که نماد استقامت است. با این حال ، برخی از منتقدان هنری ترجیح می دهند هنر چین را به طور اساسی اکسپرسیونیستی توصیف کنند تا نمادین.
تاثیر هنرمند آماتور
در دوره ایالت های متخاصم و سلسله هان ، رشد یک طبقه بازرگان و صاحب زمین منجر به افزایش تعداد دوستداران هنر و حامیان با زمان در دست خود شد. این امر منجر به ظهور در قرن سوم میلادی طبقه ای نخبه از هنرمندان آماتور دانشمند شد که در هنرهای شعر ، خوشنویسی ، نقاشی و طیف وسیعی از صنایع دستی مشارکت داشتند.
این آماتورها تمایل داشتند از زیر بینی به هنرمند حرفه ای طبقه پایین ، شاغل در دربار امپراتوری ، و دیگر مقامات منطقه ای یا مدنی نگاه کنند. علاوه بر این ، این تقسیم بندی هنرمندان بعداً تأثیر قابل توجهی بر شخصیت هنر چین داشت.
از سلسله سونگ (960–1279) به بعد ، آقایان هنرمند با اشکال تصفیه شده جوهر و نقاشی و خوشنویسی به طور فزاینده ای در ارتباط بودند و آثار آنها به یک رسانه مهم مبادله در اقتصاد اجتماعی تبدیل شد که در آن هدیه دادن یک هدیه بود. گامی مهم در ایجاد یک شبکه شخصی درست مانند مهارت در نوشتن حروف یا شعر ، توانایی برتری در خوشنویسی و نقاشی به تثبیت موقعیت فرد در جامعه افراد آموخته کمک کرد.